نقاد بی رحم خوش ذوق
اگر بگویم از نوادر روزگار بود، گزاف نیست. آدمی مثل او یا ندیده ایم یا به ندرت تر از حتی کم دیده ایم و این به معنای دوست داشتنی بودن، مهربانی یا حتی مردم داری اش نیست. او یک قرن را تمام و کمال زیست و هیچ چیز در زندگی اش را اصلا و ابدا مدیون خود و آنچه به آناعتقاد داشت، نگذاشت. نه در حرفه اش، نه در زندگی شخصی اش، نه در عشق و نه حتی در تنفرش از آنچه که نمی پسندید، تعارف و مدارا نداشت.
سال 1369 مصادف با مرگ اخوان، حوالی همین روزها در شهریور ماه در تدارک ویژه نامه یادبود شاعر بودیم. دوست عزیزم محمدعلی موحد از انگلستان باز گشته بود و به دفتر مجله آمد و گفت فلانی برایت از فرنگ سوغات ناب آورده ام. یادداشت ابراهیم گلستان بود که برای اولین بار تصمیم گرفته بود بعد از انقلاب برای یک نشریه داخلی مطلب بنویسد، آن هم مصادف با مرگ شاعر. تا اینجای قضیه آن مطلب برای من موهبت دلچسبی بود.
سال 1369 مصادف با مرگ اخوان، حوالی همین روزها در شهریور ماه در تدارک ویژه نامه یادبود شاعر بودیم. دوست عزیزم محمدعلی موحد از انگلستان باز گشته بود و به دفتر مجله آمد و گفت فلانی برایت از فرنگ سوغات ناب آورده ام. یادداشت ابراهیم گلستان بود که برای اولین بار تصمیم گرفته بود بعد از انقلاب برای یک نشریه داخلی مطلب بنویسد، آن هم مصادف با مرگ شاعر. تا اینجای قضیه آن مطلب برای من موهبت دلچسبی بود.