یادداشت سردبیر
هشتمين نشست سران كشورهاي عضو سازمان كنفرانس اسلامي از يازدهم تا بيستم آذرماه سال جاري در تهران برگزار خواهد شد. پيشاپيش كارشناسان مربوطه گفتهاند كه با تلاش كشورهاي اسلامي و همدلي آنها، اين سازمان ميتواند آيندهاي نويدبخش براي اعضاي خود داشته باشد، چرا كه با پايان يافتن جنگ سرد و فروپاشي نظام دو قطبي در جهان، بازيگران صحنهی روابط بينالمللي افزايش چشمگيري يافتهاند. همچنين به باور اهل فن: قوانين بازي نيز تغيير يافته است كه همين شرايط خاص، خود ميتواند قدرت حركت و وسعت عمل و اقدام سازماني نظير كنفرانس اسلامي را به گونهی قابل توجهي افزايش دهد، البته به شرط آيين وحدت و نه بحران ارادهی واحد و باز با قيد اخلاص اسلامي و نه تنها اجلاس سياسي صرف.
اگر اراده و اخلاص صميمانهاي بر این سازمان حكمفرما شود، حتماً ميتواند از اين شرايط ويژه، بهترين بهرهها را به دست آورد و براي اولين بار در هشتمين دورهی خود در تهران که ميرود تا سرنوشت ملل مسلمان جهان را براي قرن بيستويكم رقم زند قادر خواهيم بود تا در تصميمگيريهاي بينالمللي به شريكي قابلاعتماد و بانفوذ در جريانهاي سياسي تبديل شود.
اما به راستي در ميان اين همه سازمان، گروهها، پيمانها و جناحهاي سياسي، منطقهاي، جهاني، اقتصادي، نظامي و اجتماعي، از اِكو تا اُپك، از اتحاديهی عرب تا اُپك، از شرق تا غرب، سازمان كنفرانس اسلامي كدام است و ملت ما كه به زودي ميزبان هشتمين همايش سران ملل مسلمان جهان خواهد شد، از تاريخ و تولد و ساختار اين تشكيلات مهم چه ميداند و تا چه اندازه با هويت و حيات آن آشناست؟
بسياري ميپرسند هزينهی سنگين 250 ميلياردي اين همايش ده روزه ميتواند فوايد و دستاورهاي مادي و معنوي ويژهاي براي ايران بزرگ ما در پي بياورد و با انتقال اين رهبري جهاني به ايران مستقل، آيا تهديدها و توطئههاي جهان در منطقه پايان خواهد گرفت يا بايد منتظر برخوردهاي غير قابل پيشبيني بود؟ در اين نكته نيز بسي نكته پنهان است كه در بدوِ ورود به سومين هزارهی مسيحيت، رهبري اين نهاد جهاني، به عهدهی سيدمحمد خاتمي رييسجمهور ايران اسلاميگذاشته ميشود، يعني در واقع اسلام صلح و اسلام اميد و مقبوليت يك دين شفاف و يك نظر پيشرو كه خاتمي در نظر دارد، طلايهدار جهان اسلام ميشود و اين همان هدف نهايي صدور تفكر انساني، اسلامي و ايراني امروز ملت ما به جهان محسوب ميشود.
به هر حال در حوزهی تبليغات جهاني، همايش تهران ميتواند به يك بُرد سياسي–تاريخي براي ملت ما تبديل شود، چرا كه سازمان كنفرانس اسلامي بعد از سازمان ملل متحد، يكي از مهمترين و بزرگترين مجمع بينالمللي است كه پنجاه و پنج كشور بزرگ در آن عضويت دارند و با وجود ناهمگراييهاي سياسي، تفاوتهاي حكومتي، تضادهاي آشكار در اشكال اجتماعي و اختلافات فرهنگي و اقتصادي، در نهايت اعضاي اين سازمان جهاني داراي نقاط مشترك، همگراييها، همسوييها، و پيوندهاي عقيدتي و تاريخي خاص هستند كه سرانجام به رعايت آيين وحدت عملي و همبستگي و مشاركت ويژهاي ميان فرق و اقوام اعضاي اين نهاد نيرومند منجر شده و ميشود.
سازمان كنفرانس اسلامي از جمله نهادهاي فرامنطقهاي مهم جهان به شمار ميرود كه مللي مهم از چهار قارهی آسيا، افريقا، اروپا (بوسني و آلباني) و آمريكا (آمريكاي لاتين – سورينام) را در خود جاي داده است.
ايده برپايي و تشكيل چنين سازماني، اولين بار در سال 1339 خورشيدي توسط ملك مسعود، پادشاه وقت عربستان، مطرح شد كه البته اين ايده خود برداشتي آزاد از آيين و مناسك ساليانه حج بوده است.
در سال1344 خورشيدي، اولين نشست با حضور 115 شخصيت ديني (و نه سياسي) از سي و پنج كشور جهان انجام گرفته و ضرورت تصويب مواد و قوانيني در راه گسترش اين همكاريها مطرح ميشود، يك سال بعد از اين نشست، از سوي حكومت وقت ايران، تشكيل اجلاس سران و سلاطين كشورهاي اسلامي با هدف تحليل و تفسير اوضاع منطقه از نظر سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي و همچنين رفع منازعات و تنشهاي ميان كشورهاي اسلامي ارايه ميشود امّا از آنجا كه اين سران و سلاطين هركدام دميدن در سُرناي خود را ميطلبيدند، سرانجام نتوانستند آنچنان كه بايد، دردها و آلام و معضلات ملتهاي خود را دريابند، در واقع هنوز مصيبت مشترك نازل نشده بود، تا لاجرم وحدتي دروني اين مناطق را در پي بياورد... تا جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل (1346 خورشيدي)!
در اين ستيز تاريخي نيروهاي نظامي اردن، لبنان و مصر با ارتش بهانهجوي اسرائيل رو در رو ميشوند امّا نبود همان اخلاص اسلامي و وجود تفرقه در جبههی اعراب، موجب از دست رفتن صحراي سينا، ارتفاعات جولان، كرانهی غربي، و بخش شرقي بيتالمقدس ميشود كه همين مصيبت، سران دولتهاي مسلمان را به تكاپويي تازه واميدارد امّا كار اجلاس به صورتي كاهلانه از امروز به فردا ميافتد تا سال 1348 خورشيدي (25 اوت 1969 ميلادي) كه مسجدالاقصي به دست دشمنان به آتش كشيده ميشود. در اين زمان ملك فيصل، پادشاه وقت عربستان، با به راه انداختن كارواني جهاني از تبليغات عليه سردمداران صهيونيزم، زمينهی تشكيل اولين جلسهی رهبران كشورهاي اسلامي را به نام «دفاع بيتالمقدس» فراهم ميكند، كه حكومت وقت ايران نيز در همين رابطه، بيانيهاي صادر ميكند و اعلام ميدارد كه: «آتشسوزي مسجدالاقصي قلوب مسلمانان را جريحهدار كرد، همهي مسلمانان در اين سانحه عزا دارند...» و مهرماه همان سال (22 سپتامبر 1969) نخستين اجلاس سازمان كنفرانس اسلامي، با حضور سران و سلاطين 26 كشور اسلامي، در رباط پايتخت مراكش، برگزار ميشود؛
اولين كنفرانس سران 1969رباط – مراكش
دومين كنفرانس سران 1974 لاهور – پاكستان
سومين كنفرانس سران 1981 طائف – عربستان
چهارمين كنفرانس سران 1984 كازابلانكا – مراكش
پنجمين كنفرانس سران 1987 كازابلانكا – مراكش
پنجمين كنفرانس سران 1987 كويت – كويت
ششمين كنفرانس سران 1991 داكار – سنگال
هفتمين كنفرانس سران 1994 كازابلانكا – مراكش
هشتمين كنفرانس سران 1997 تهران – ايران
همچنين اهداف اين سازمان، برابر اساسنامه مصوب اجلاس سوم وزراي امور خارجه (1972 ميلادي، جده عربستان) عبارت است از: 1. ارتقاي همبستگي اسلامي ميان كشورهاي عضو 2. حمايت از همكاري كشورهاي عضو در زمينههاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، علمي و ساير زمينههاي مهم و مشاوره با كشورهاي عضو سازمانهاي بينالمللي 3. تلاش براي نابودی تبعيضنژادي و استعمار در اشكال گوناگون آن 4. انجام اقدامات لازم براي حمايت از صلح و امنيت بينالمللي بر اساس عدالت 5. هماهنگ ساختن همهي كوششهايي كه به منظور حفاظت از اماكن مقدس انجام ميگيرد و حمايت از مردم مسلمان فلسطين براي بازستاني حقوق و آزادسازي سرزمينهاي خود 6. حمايت از مبارزهی همهی ملتهای اسلامي كه براي حفظ حيثيت، استقلال و حقوق ملّي خويش قيام كردهاند 7. فراهم كردن زمينههاي مناسب براي افزايش تفاهم ميان كشورهاي عضو و كشورهاي ديگر كه كشورهاي عضو سازمان كنفرانس اسلامي جهت دستيابي به اهداف ياد شده، نسبت به انجام پنج اصل اساسي نيز متعهد شدهاند: 1. تساوي كامل ميان كشورهاي عضو سازمان 2. احترام به حق تعيين سرنوشت و دخالت نداشتن در امور داخلي كشورهاي عضو 3. احترام به حاكميت، استقلال و تماميت ارضي هر يك 4. حل و فصل اختلافاتي كه بين كشورهاي عضو بروز ميكند: از طريق مسالمتآميز همچون مذاكره، ميانجيگري، موافقت و يادآوري 5. امتناع كشورهاي عضو از انجام هر گونه تهديد يا استفاده از زور عليه تماميت ارضي، وحدت ملّي و يا استقلال سياسي هر يك از كشورهاي عضو.
سازمان كنفرانس اسلامي كه در گامهاي نخست با هدف دفاع از حقوق فلسطينيها و گسترش همكاريها در جهان اسلام شكل گرفت، بزرگترين و پرجمعيتترين نهادهاي بينالملل است. يك ششم جمعيت جهان با تمام استعدادهاي خداداده، معادن و امكانات طبيعي و دو سوم ثروت جهان در اختيار كشورهاي عضو اين سازمان است كه بر محور فعالترين مذهب معاصر يعني اسلام پايهگذاري شده است امّا خلاف انتظار و با وجود شعائر و دين واحد، در عمل و تا به امروز نتوانستهاند در هيچ اجلاسي در آن اخلاص درست و انساني و اسلامي سود جويند و مشكلي از مشكلات مسلمانان را حل کنند، سياسي بودن صرف سازمان، روند همگرايي اعضای آن را مخدوش كرده است.
الف – نفس وجودي دين اسلام
اسلام به عنوان يك محور اساسي، از اَهم همبستگي ميان اعضای اين سازمان به شمار ميرود. در مقدمهی منشور سازمان كنفرانس اسلامي، به اين دين كامل، به عنوان عامل پيوند دهندهی اعضا اشارهی جدي شده است. ديني كه با وجود همهی فرق گوناگونش، مبين برادري و برابري و وحدت است امّا به راستي در برابر اين وحدت دروني آيا قدرتهاي ديگر جهان آرام خواهند نشست؟! اشاره به غرب، خاصه حس برتريجويي آمريكا در منطقه خاورميانه است. آمريكا در بعد از شكست نظامي در ويتنام، در دههی شصت بنا به پيشنهادات ايدئولوگها و چهرههاي فلسفي–سياسي تهاجم فرهنگي را جانشين ديگر يورشهاي سنتي کرد، تافلر در موج سوم خود، عملاً بر اين نكته تأكيد صريح ورزيده است و پيش از او توينبي يورش ذهني به جهان سوم را برتر از حملات صوري و نظامي ديده بود. بعد از طرح حملات ذهني و رواني و فرهنگي، با به كارگيري متدها و روشهاي خاص و موذيانه بازار آزاد و اقتصاد نوين سرمايهداري، بحرانهاي اقتصادي را در جهان سوم خاصه در ميان ملل مسلمان دامن زدند، هم اكنون بحران اقتصادي ممالك جنوبشرقي آسيا، شكست بازار بورس مالزي و اندونزي، خود ترفندي است كه از غرب، عليه شرق به كار گرفته شده است. غربي كه خود زير بناي كره جنوبي، تايلند و ژاپن را پي ريزي كرده بود، هم اكنون با مشاهدهی رشد سرسامآور اقتصاد آسيا، ناگهان عليه نهاد پرورشي خويش اقدام كرده است.
اين اشاره به آن لحاظ مورد توجه است كه كشورهاي اسلامي و مربوطه بايد نفس وجودي دين مشترك ميتواند در همگامي اين ملل عليه توطئههاي احتمالي آينده مؤثر واقع شود، ما بايد يادمان بماند كه شير اصلي و مادر گاز و نفت در سر پنجهی مختار مسلمانان است. مسئلهی اسلام كه پايههاي فرهنگي اين ملل را تشكيل ميدهد، بايد به مثابه نيرويي عليه تهاجم فرهنگي غرب (با همهي تمدن و تكنولوژي پيشرفتهاش) به كار گرفته شود، هم اكنون در پناه تكنولوژي و با وجود انفجار اطلاعات و كوچكتر شدن جهان، مرزهاي فرهنگي مخدوش شده است، ارتش امواج شنیداری، ديداری جانشين نيروهاي مادي و كلاسيك شده است. سران دولتهای مسلمان در نشست تهران، بايد مسئلهی مقابله با تهاجم فرهنگي را در رأس همهي امور مورد بحث خود قرار دهند؛ اين ميتواند همان رسالت نهايي سران در هشتمين همايش تهران باشد.
ب- مسئله فلسطين
موضوع قدس و فلسطين براي اعضای سازمان كنفرانس اسلامي به نوبهی خود، يك موضوع حياتي است و تنش خاورميانه متأثر از مشكل فلسطين است: روابط اعراب و اسرائيل. مذاكرات صلح خاورميانه، امنيت بينالمللي و حتي آرامش خليج فارس.
ج- همكاري در حوزههاي غيرسياسي
درد مشترك توسعه نیافتگی. مصيبت تحمل به عنوان «جهان سومي». در جنوب قرار دادن كشورهاي مسلمان در تقسيم جهان به شمال و جنوب. مشكلهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، از عمدهی عناصر مشترك كشورهاي عضو اين نهاد جهاني است كه با وجود ذخاير عظيم نفت و گاز، استعدادهاي ملّي، معادن متفاوت و شرايط جغرافيايي ويژه، نسبت به ديگر ممالك در حال توسعه و نيمه صنعتي، داراي درآمد سرانه و توليد ناخالص ملّي پايين هستند، تا آنجا كه ثروتمندترين كشورهاي مذكور به دليل نداشتن ساختار اقتصادي درست (بر اساس طبقهبندي بانك جهاني) در میان كشورهاي توسعهنيافته هستند.
د- حقوق بينالمللي و منشور ملل متحد
رعايت دقيق حقوق و مقررات بينالمللي و اصرار ورزيدن بر اعمال مفاد منشور سازمان ملل متحد، يكي ديگر از عوامل جدي در روند همگرايي اعضای سازمان كنفرانس اسلامي به شمار ميرود امّا با وجود ذكر عناوين ياد شده، باز طي اين سه دهه شاهد بودهايم كه از اين همه اجلاس در همهي سطوح، موفقیت چشمگیري به دست نيامده است و همچنان مشكلات مسلمانان (از سياهان قارهی آمريكا تا چچن و كشمير، از بوسني و فلسطين تا كابل) پا برجا باقي مانده و گاه حتي وسعت ويژهاي هم يافته است. باري سوال اينجاست كه چرا...؟! كدام عوامل به ناهمگرايي در اتحاديهی كشورهاي اسلامي منجر شده و ميشود؟ تا آنجا كه نتايج تفسيرهاي كارشناسان نشان ميدهد، عوامل ناهمگرايي در این سازمان را ميتوان به چهار اصل كلي تقسيم كرد:
الف – جناح بنديهاي درون سازمان
اين تفرقه در خط مشي مشترك، از همان نخستين اجلاس سران رُخ نمود: مصر، سوريه، يمن و عراق در شروع كار، مشي مبارزهی مسلحانه براي نجات فلسطين را مطرح كردند، در صورتي كه رؤساي كشورهايي مثل مراكش، ايران و عربستان (دهه چهل خورشيدي) خواستار حركتي ميانهروتر براي آزادي قدس بودند كه اين تضاد و بازي جهاني البته در پي صلح بگين و سادات به اوج خود ميرسد و با مذاكرات سازش خاورميانه، شعلهورتر ميشود.
ب – وابستگيهاي پنهان و آشكار به قطبهاي قدرت در جهان غيراسلامي
رقابت ميان اروپا، آمريكا، چين و شوروي سابق بر سر تقسيم جهان، موجب شده بود تا بعضي از اعضای سازمان كنفرانس اسلامي، موضعگيري متحد ميان كل اعضا را مخدوش و مواضع مشترك را مختل سازند.
ج – اختلافات درون سازماني كشورهاي اسلامي
جنگ و اختلافات مرزي: جنگ عراق عليه ايران، عراق عليه كويت، اختلاف مرزي عربستان با قطر، يمن، عمان و كويت. درگيري مرزي مصر و سودان و...
د – ناهماهنگي و ناهمگونيهاي اقتصادي
كشورهاي عضو سازمان كنفرانس اسلامي، از نظر درآمدهاي ملّي و زيرساختهاي اقتصادي، داراي تفاوتهاي چشمگيري هستند، كه همين مسئله موجب تضاد در همكاريهاي اقتصادي ميان اعضا شده است: كمبود عرضه، نبود دسترسي به بازار، وجود موانع تعرفهاي صادرات و واردات، پراكندگيهاي جغرافيايي، نوع نظامهاي سياسي به شدت متضاد (جمهوري، پادشاهي، نظمي، قبيلهاي...) كه مجموعهی اين مسايل، موجبات نبود همفكري و همدلي را پيش آورده است.
با اين همه و با وجود تمام تحليلهاي مختلفي كه ميتوان پيرامون عوامل همگرايي و ناهمگرايي در درون سازمان كنفرانس اسلامي ارايه داد، بايد گفت كه با تلاش كشورهاي اسلامي و همدلي آنها، اين سازمان بايد در آينده و در قرن بيست و يكم، مژدهآور و نتيجهبخش باشد. اميد است كه دستاورد هشتمين نشست و همايش سران كشورهاي اسلامي در تهران، قدرت حركت و تكاپوي اين سازمان جهاني را به نحوي افزايش دهد كه به حل معضلات اساسي مسلمانان جهان منجر شود.
قدرتهاي امپرياليست، همواره در پي به دست آوردن منابع نفتي ارزان بودهاند، از اين روي در سراسر قرن گذشته، بر مناطق نفتخيز به ويژه بر كشورهاي خاور ميانه چشم طمع دوخته تا آنجا كه به تدريج دولتهاي اين كشورها را به عوامل خود تبدیل كردهاند.
آمريكا از ترس اينكه مبادا نتايج اجلاس تهران به نفع ملتهاي مسلمان و به ضرر خودش تمام شود، به بهانهي واهي جلوگيري از بازرسي تسليحاتي در عراق ناوهاي جنگي به آبهاي خليجفارس گسيل داشته و ميخواهد با ايجاد تشنج و عصبيت در برگزاري اين اجلاس، اخلال كند.
اغلب كشورهايي كه در اين اجلاس شركت خواهند كرد متأسفانه در طول قرن اخير، چنان استثمار شدهاند كه اگر چه صاحبان اصلي منابع نفتي منطقهاند امّا اكثر تودههاي مردمشان قدرت تأمين سوخت كافي و لازم را به ويژه در زمستانها نداشتهاند، فقر آحاد ملتها ناشي از وابستگي دولتهايشان بوده است.،اقليتي كه خون اكثريت را مكيدهاند.
تابلوي روي جلد اين شماره دنياي سخن نشاندهندهی همين حقيقت و بيشتر از هر چيز ديگر نشاندهندهی فقر سياه ناشي از استثمار آمريكا و متّحدانش در كشورهاي نفتخيز خاورميانه است. آنها يك بشكه نفت را به قيمت يك شيشه نوشابه تاراج ميكنند آخر تا كي؟ ما پيشنهاد ميكنيم كه تابلوي مزبور در جلسات اجلاس به نمايش درآيد تا وجدان سران بعضي كشورها به ويژه آناني كه با آمريكا مناسبات دوستانه قديميدارند، قدري تكان خورده و به اين ثروت الهي بيشتر فكر كنند. ثروتي كه ابدي نخواهد بود، و روزي تمام خواهد شد و آن روز ديگر بدون نفت و بدون تكنولوژي مادر، نابودي كامل است كه خود را ظاهر خواهد كرد.
اكنون به يُمن اين فرصت مناسب، تمام ملل برادر و و مسلمان همچنين دولتهاي آنان بايد از طريق همكاريهاي نزديكتر سياسي، اقتصادي و فرهنگي بتوانند از مافع مسلمانان سرتاسر اين گيتي به صورت جديتر دفاع كنند و با اخلاص بيشتر پا به ميدان عمل بگذارند و تنها تلاشهاي خود را در محدودهی كاغذ و تئوري و بيانيه و حرف و قطعنامههاي شبه تاريخي خلاصه نكنند. سران اين كشورهاي مسلمان بايد دريابند كه از اسلام تنها عنوان آن را يدك نكشند و به پرسشهاي تاريخي ملتها پاسخ درست دهند. ملتهاي برادر ما ميپرسند: چرا سخن از آزادي بسيار است امّا همه دربندند، چرا از استقلال دم ميزنيد امّا تا بُن گلو وابستهايد؟ چرا بر اقيانوسي از ثروت لميدهايد امّا طي سال گذشته تنها نيم ميليون كودك مسلمان از گرسنگي و عدم بهداشت تلف شدهاند؟ چرا سران اين كشورها در عيش دنيوي غرق شده امّا ملتهاي مسلمان همچنان در فقر به سر ميبرند؟ مگر اسلام حامي ديكتاتوري است كه اكثر اين نظامهاي به ظاهر مسلمان، نماد حقيقي ظلم و جورند؟! سركوب و ذلت و اختناق تا كي ...؟! چرا در برابر بيداد طالبان و شكنجهی مردم بوسني و سركوب اهل چچن و ويراني فلسطين و فقر عراق و كشتار مشكوك مردم الجزاير سكوت كردهايد؟! چرا به وقت ضعف و تزلزل به «قانون» پناه ميبريد، در صورتي كه خود از نخستين قانونشكنان به شمار ميرويد، در كدام جامعه از جوامع شما قانون انساني و اسلامي و حقوق بشر (حتي از نوع اسلام خودتان) رعايت ميشود؟ چرا؟! پس اين همه نشست و برخاستها براي چيست و در پي اين همه تبليغات و هزينههاي گزاف به كدام اهداف انساني و اسلامي دست يافتهايد؟ اين آيين و وحدت است يا بحران اراده؟
در اين كنفرانس قريب به هشتصد خبرنگار غير ايراني از رسانههاي گوناگون مكتوب، دیداری و شنیداري جهت پوشش خبري، هم اكنون در حال مهيا شدن براي ورود به ايران هستند، خبرنگاراني كه در بهترين شرايط مهمان ملت ما خواهند بود تا در صورت پايبندي به به رسالت قلم و وجدان انساني و بينش منصفانه بايد در ارايه حقيقت، دريغ نورزند، مشكلات را بشناسند و به عواملي بپردازند كه تاكنون به ملتهاي مسلمان فرصت پيشرفت و استقلال نهايي را نداده است. اين تنها انتظار ملت ما از رسانههايي است كه همين ساعت خبر پيروزي دلاور مردان صحنهی ورزش فوتبال ما در جامجهاني فرانسه را آن هم در واپسين ايام قرن بيستم، به جهان گزارش ميدهند. باشد كه هشتمين اجلاس سران كشورهاي عضو سازمان كنفرانس اسلامي در تهران بتواند به آن وفاق بينالمللي ميان همهي مسلمانان با ساير ديگر ملل بيانجامد و ما نيز با گامهايي اساسي در تحقق اين مهم، به سوي تفاهم با تمام جوامع جهاني و همگرايي با تمدنهاي خيرخواه پيش برويم.
انشاءالله
شماره 76
آبان - آذر 76
دیدگاه خود را بنویسید