یادداشت سردبیر
نفس باد صبا مشك فشان خواهد شد عالم پير دگر باره جوان خواهد شد
عجب رستاخيزي است اين روز و نوروز، اين بلوغ و بهار. همهي هستي در بخشش و دهش، دوباره زاده ميشود، مَثَلي مكرر است از حيات ناميرا و از نوخواستن جماد و گياهي و آدمي و پري. بهار و نوروزخواني سرودي ازلي است كه ملت و فرهنگ ما، بيشترين بهرهها را از عطاياي طبيعي و آييني آن برده است، چندان كه نام بيهمتاي «ايران» هَمْزيِ فروردين و ارديبهشت و خرداد آمده است. پاييزان و جشنهاي ديونيسوسي نزد يونانيان و بهاران و جشنهاي نوروزي براي ما ايرانيان، از بزرگترین اعياد ملل جهان به شمار ميروند. يونان نماد مغرب زمين در فصل چيدن و ايران نمايندهي فرهنگ مشرق زمين در فصل شكفتن، حيات و هويت و استمرار معناي ملّي خود را جشن ميگيرند و عجب اين كه از هومر تا يانيس ريتسوس، شاعري در يونان سراغ نداريد كه در احوال پاييز و پيآمد روح ديونيسوس، شعر نسروده باشد و در ايران ما از فردوسي تا نيما زمزمه سرايي نمييابيد كه در وصف رسم رهايي بخش نوروز و از نوشكفتن بهارانه، ترانهاي تقديم اهل دل و دانش نكرده باشد و اين حادثه در ديگر فرهنگها و در ميان ملل جهان چندان رسم نيست و نبوده آنچنان كه در ميان ايرانيان و يونانيان بوده است.
گزينش آيين شادخواري به وقت شكفتن و برآمدن و بلوغ، خود از انتخاب هوشمندانهي ملتي خبر ميدهد كه طلايهدار تمدنهاي بشري بوده است و بسا اين نفس و ذات متحول طبيعت در آغاز رستاخيز خود بوده است كه انسان مشرقي و ايراني را از خواب زمستاني به جانب همجوشي و بيداري و همسويي با هستي فراخوانده كه چنين بعد از هزارهها، هنوز پابهجا و مانا و ابدي مانده است. نوروز بر همهگان مبارك باد كه فروردين آن از شكوهِ آرمان و آدمي، ارديبهشت آن از اطراق بهشت بر خاك و خردادش خبر از خورشيد عدالت ميدهد و همين است كه شاعران اين سرزمين اهورايي، با علم به اين نكتهی معجزهآسا، به استقبال بهاران رفته و در ستايش عشق و زندگي و رهايي، رازوريها كرده و دُرها سفته و دَريها سروده است. عاليترين تصاوير، سحرآميزترين نقشها و باراني از وزن و رقص و نور و رنگ، از طريق كلمات همين شاعران در احوال اين ايام آفريده شده است:
بساطي سبز، چون جان خردمند هوايي معتدل، چون مهر فرزند
نسيمي خوشتر از باد بهشتي زمين را در به دريا گل به كشتي
شقايق سنگ را بتخانه كرده صبا جعد چمن را شانه كرده
به هر گوشه دو مرغك گوش بر گوش زده بر گل صلاي نوش بر نوش
و ما امروز، اولين بهار و نخستين نوروز خود را در هزارهاي تازه آغاز ميكنيم. زندگان امروز نصيبي متفاوت از اين سفر ميبرند، هم از هزارهاي پا به هزارهي ديگر نهاده، هم از قرني كهنه به قرني تازه رسيده، بختي كه قسمت درگذشتگان نشد. در واقع ما انسان دو هزاره و دو قرن و دو سال، در سفري پرفراز و نشيب به اين مأوا از زمان رسيدهايم.
به راستي اين انسان ايراني كيست كه فقير و غني آن به وقت برآمدن آيينهاي ملياش، شادماني را به تساوي ميطلبد و صلح را براي همه ميخواهد. انسان ايراني در گزينشي تاريخي، بر پلشتيها شوريده و بيرق كاوه برآورده كه هر چه بر من به ناروا رفته، تاب آوردهام تا در جشن آزادي، ديو و دد را به تاريكخانهي خاموشان فرستم، اين حكايت از دربند كردن ديو در دماوند، آغاز شده است. حيرت اينكه هزارهي گذشتهي ما نيز با كلام كسي آغاز شد كه اين حكايت به شعر آورد، هزار سال پيش از اين فردوسي، ویژگی آزاديخواهي ايرانيان را با جوهر جان خود نوشت تا بهار مدنيّت و نوروز فرهنگي ما را جاودانه كند.
دربند كردن سياهي و رهايي روشنايي، رازي كه ما از بهار و در بهار از هستي ميآموزيم، و هزارهي پيشين را ما با چه هزينههاي عظيمي در پي نهاديم: حملهي تركان غزنوي، فروپاشي مدنيت سامانيان، دوران ملوكالطوايفي، جور و ظلم و دخالت حكومت مستبد خلفاي بغدادنشين، يورش مغولان، سركوب نهضتهاي ملي و دهقاني، كوچها، تبعيدها، فلاكتها، جنگ احزاب و فرقهها و عقايد، كشتارهاي عقيدتي، ديكتاتوري سياه صفويه، حملهي افاغنه، برآمد نادر و درگيريهاي طولاني و كشورگشاييهاي ضدانساني، کشتار فرزانهگان و دانشوران، بر دار كردن طلايهداران انديشه، حكايت زنديه، كوه كردن بيضهي چشمها در كرمان، به فرمان راهزني به نام آغامحمد خان. ويراني ملي و فروش بخشي از كشور، تخريب معناي استقلال ارضي، بيعرضهگي خاندان قاجار و در همين هزاره، جنگهاي مستمر در اروپا و روسيه، طاعون، بيداد دورهي فئودالیزم، بردهداري، جنگهاي صليبي، قرون وسطا، تشكيل امپراتوري عثماني، رنسانس در مغرب زمين، تشكيل نهادهاي مدني در اروپا، پايان دورهي بردهداري، انقلابها، نقش كليسا، نبرد عقايد در غرب و سرانجام انقلاب صنعتي، تولد جهاني نو و نفوذ فلسفههاي سياسي، تشكيل جبهههاي آزاديخواه، نقش صنعت و رسانهها، شكستن اولين مرزهاي فرهنگي و بنبستهاي عقيدتي، تردد و سهولت در تبادل آرا، آغاز عصر روشنگري، مسئلهي استعمار، خيزشهاي ملي و قيامهاي مردمي، وزيدن نسيم رهايي در جهان، و سفر نخستين طلايهداران منورالفكري از ايران به هر گوشهی جهان، از پاريس تا پطرزبورگ، از بيروت تا دهلي و تاثير اين هيجان جهاني بر موقعيت سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي ايران كه سرانجام به بهار انقلاب مشروطيت منجر شد، تولد بهاري ديگرگون و متفاوت، و به زانو درآمدن زورگویی و استبداد قجري و تشكيل پارلمان و نفوذ و نقش مردم در تصميمگيريهاي كلان و به دست گرفتن سرنوشت از سوي نمايندگان مردم.
امّا بهار آزادي و نوروز شادماني چندان نپاييد، جنگ اول جهاني، تحولات منطقهاي، نابودی امپراتوري عثماني، كودتاي سيدضياء و رضاخان ميرپنج، دگرگونيهاي وسيعي در پي آورد، برآمد رضا شاه و دستاوردهاي فرهنگ غربي در واپسين قرن از هزارهي دوم ميلادي، چهرهي ايران را رنگ و لعابي ديگر بخشيد. استعمار نو، کمتوان شدن گامبهگام امپراتوري جهاني بريتانيا، ظهور دولت مقتدر آمريكا پس از جنگ شمال و جنوب، به قدرت رسيدن آتاتورك، انقلاب كبير 1917 ميلادي در رئسيهی قديم و تشكيل كشور شوراها و حوادث بسياري با اندكي فاصله از نظر زماني و همچنين تجددطلبي درون نظام شاهنشاهي جديد، مسئلهی راهآهن، دانشگاه، رسانهها و جنبشهاي اجتماعي از نهضت جنگل تا نفوذ حزب توده در جامعه، مسئلهی نفت شمال و جنوب و سپس جنگ دوم جهاني، سقوط رضاشاه، اعتصابات، جنبشهاي دانشجويي و تشكيلاتي، نشست سران شوروي، بريتانيا و آمريكا در تهران، به قدرت رسيدن محمدرضا پهلوي، نقش جريانهای روشنفكري، ملي و ديني، حضور پرقدرت مليون و آزاديخواهي مصدق و فاطمي، كودتاي 1332، شکل گرفتن ديكتاتوري پهلوي دوم، جنبشهاي مسلحانه عليه نظام، تولد نظامهاي جديد، نقش سركوب ساواك، واقعهي پانزده خرداد 42 و حضور روحانيون مبارز در صحنههاي سياسي، مركزيت قم به عنوان سرچشمهي اعتراضات ديني، تبعید امام و از سوي ديگر فشار اذهان عمومي و مراجع حقوقي جهاني به نظام حاكم، عصر فضاي باز سياسي، نهضت قم، تبريز، مشهد، اصفهان، تهران، اوج جنبش و انقلاب در واپسين سالهاي دههي پنجاه و توجه اذهان به رهبري امام از راه دور (بغداد تا پاريس)، بازگشت امام، آزادي زندانيان سياسي، ظهور گروهها و احزاب چپ، ملي، لائيك، ديني و عقيدتي متعدد، درگيري مردم با نيروهاي حكومت نظامي، اوج جنگ اعراب و اسراييل، مماشات شوروي و آمريكا، كودتا در افغانستان، كودتا در پاكستان، بركناري البكر و به قدرت رسيدن صدام، مجموعهي تحولات منطقه و در نهايت انفجار عظيم 22 بهمن 57 در ايران، پيروزي قطعي مردم بر سه هزار سال سلطنت و معماري نوين نظامي بر اساس مباني دين مبين اسلام و بهار آزادي، نوروز نور و رهايي و آرامشي ملي كه چندان دوام نيافت و رژيم عراق با پرتاب اولين خمپارهها به اماكن مسكوني در مرز غربي ما، فرصت بهارخواني ملت ما را مكدر كرد. جنگهاي داخلي و برخوردهاي خياباني از سويي، مبارزه روياروي با آمريكا در پي گروگانگيري و سپس جنگ هشت سالهي ايران و عراق، قريب به هزار ميليارد دلار زيان به داشتههاي ملت ما وارد كرد، محاصرهي اقتصادي، نقش مخرب درآمد تكمحصولي نفت، رشد نیافتن صنعت كشاورزي، هزينهي سنگين ويرانيهاي جنگ، ناكارآمدي سياستهاي اقتصادي و هزاران مشكل داخلي و خارجي، تاثير درگيري اعراب و اسراييل و مسئلهی فلسطين، جنگ ستارگان، جنگهاي داخلي افغانستان، مبارزههای قومي در پاكستان، فروپاشي شوروي، انقلابها، كودتاها، فتنههاي غرب، تحريك کشورهای عربي عليه سياستهاي خارجي ايران معاصر، جنگ خليجفارس و مبارزهی قدرت درون ايران، مجموعه حوادثي بود كه در آخرين سالهاي قرن بيستم و در آخرين قرن هزارهي دوم، دامن جهان و ايران ما را گرفته بود و ما اينگونه آن بهار مانا و نوروز رهاييبخش را در هياهوي كارزار جهاني از دست داديم امّا با اين حال بايد گفت كه يكي از امتيازهاي تاريخي ملت و فرهنگ شعرپرور و خردادخواه ما، همين نگهداشتن آيينها و معنويتي است كه هرگز در طول تاريخ با آن همه سركوب و شدايد و مصيبت، فراموششان نكرد و حتي عشق را در پستوي خانه از مضرات هر نوع تهاجمي دور نگه داشت، تا به وقت ظهور بهاري ديگري، توشهاي تازه داشته باشد.
و اما نه هنوز هزارهي دوم به پايان رسيده و نه قرن بيستم درگذشته بود كه ملت ما يك بار ديگر در بهار و باز هم در بهار و در خرداد، خرداد سال 1376 به استقبال همان معناي جاودانهي آزاديخواهي شتافت و به هزاره و قرني كه بر او ستم روا داشته بود، ثابت كرد كه در گزينشهاي خود اشتباه نميكند. چه گزينش اول بهار پُرشكوفه به عنوان عيد رهايي و چه انتخاب نيرويي كه آزادي ملت را ميطلبيد و همچنين خواهان بازگشت حقوق انسان ايراني است، با اين اشارهي ناميرا كه «ايران براي همهي ايرانيان است.» همين ايراني كه دعاي تحويل سال نو و كلام و شعرشان، از صلح ميگويد و از قلوب آرام و روشنايي براي همگان و به عنوان بيرقدار معنويت بر اين سياره، پا به هزارهي سوم و قرني تازه نهاده است امّا اين سفر و سلوك عاشقانه آيا بدون تاوان آغاز شده است؟! آيا رسيدن به عيد و نوروزي ديگر، به همين سادگي ميسر شده است؟ ملت ما در حالي به استقبال اين آيين جمشيدي ميرود كه جشني در جشني ديگر را بر پا داشته است، همپاي ملل ديگر در جشن ورود به هزاره و قرني كه از آن به عنوان روزگار تفاهم فرهنگها و گفتوگوي تمدنها ياد شده است، ايرانيان نيز با پيروزي درخشان در«نه گفتن» به دورهي تكصدايي، نمايندگان حقيقي خود را برگزيد و در حركتي پارلماني، يك بار ديگر ثابت كرد كه آزادي حق اوست. جشن پيروزي پارلماني و جشن نوروز، پرچم معنويت و آيين ملي، ديگر باره بر رأس حيات اين ملت و تاريخ و فرهنگ برافراشته شد و بر كسي پوشيده نيست كه ملت ما براي رسيدن به شادماني ملي، هزينههاي سنگيني تقبل كرد و همچنان پايدار نيز باز مانده است، كافي است به سرخط گونه، به صورت حوادثي اشاره شود كه طي اين سه سال، جامعهي ما را دگرگون كرد؛ آنجاست كه درمييابيم دعاي تحول و شعر بهارانه در تحويل روز و ماه و سال و قرن و هزارهي نو تا كجا بيكرانهاي است. نه بيتحمل شب، صبح شيرين است و نه بدون تاوان، آزادي به دست ميآيد، اين وهله نه آزادي داده و نه آزادي گرفته شد، بلكه اين ملت آيينمند باشعور، به فهم عالي آزادي و درك دموكراسي رسيد، انتخابات پارلماني در بهمن ماه خجسته، نشان داد كه شعور ملي ما تا چه حدي به رشد سياسي لازم رسيده است. رشد و رويايي كه از پس كابوسهاي بسياري به كف آورده شد:
نهضتها و ستمها و كشتارها و زندانها، انقلاب 22 بهمن 57، هشت سال تحمل جنگ و ادارهي آن از سوي جوانان همين ملت، ويرانيها و گرانيها و باز تحمل و تحمل به خاطر بازسازي، محاصرهي اقتصادي، شدايد فرهنگي و سياسي، تحمل مضرات نبرد صفوف سياستمردان در رئوس امور ملي و كشوري، ادامهی مبارزه با قدرتهاي سلطهگر، و سرانجام انتخابات دوم خرداد 1376 تا انتخابات پيروزمند پارلماني در گامي چند پيش از تولد نوروز، يك شمارش اجمالي از حوادث، خود از حركتي خبر ميدهد كه از سر سعادت، منزلگاهي مبارك داشته و در ادامه نيز مردم دست از مطالبات تاريخي خويش باز نخواهند شست. تحولات اصلاحطلبانه، آرام و شفاف در جامعهي ما چالشهاي بيشمار و زيانهاي خاص خود را نيز در پي داشت امّا هر چه بود تا به امروز، تا فتح پارلمان به دست مردم و جشن بزرگ نوروز امسال، ارزش ويژه و نتايج در خوري داشته و دارد، اين چالشها از همان آغاز رقابتها در انتخاب رييسجمهور، جامعه را مهيا و آبستن دگرگوني كرده بود: يورش گروههاي فشار به همايشهاي حامي توسعهي سياسي، راه اندازي كارناوال عليه شخصيت آقاي خاتمي، ماجراي دادگاه ميكونوس، با هدف تخريب روابط ايران و اروپا در بدو حضور فصلي ديگر در سرنوشت سياسي ايران، دستگيريهاي وسيع مديران و شهرداران در تهران، مسئلهي كرباسچي، حملهي گروههاي فشار به رسانهها و جرايد آزاد، تنش در نماز جمعه (تهران و اصفهان) و حمله به صفوف نمازگزاران، حمله به دفتر تحكيم وحدت، هجوم به خانهي آيت ا... منتظري، يورشها و سوءقصدهاي كور، حمله به مراسم بزرگداشت مرحوم بازرگان و زخمي شدن ياران او، ضرب و شتم طلاب اصفهان، رد صلاحيت گسترده نامزدهاي انتخاباتي ميان دورهاي مجلس پنجم، تهديد روزنامهنگاران، دگرباشان و ديگرانديشان، حمله به سينماها و اعتراض به بعضي فيلمها، ماجراي بازرگان آلماني«هلموت هوفر» و چالش ميان روابط ايران و آلمان، داستان ممنوعيت استفاده ابزاري از زن در مطبوعات، اعتراض مطبوعات به طرح ذكر شده، اختلال در نماز جمعه و سخنراني آقاي هاشمي رفسنجاني، تهديد مطبوعات، حمله به تجمع دانشجويان در پارك لاله، سقوط قيمت نفت، گراني كمرشكن، عقب افتادن حقوق كارمندان بعضي ادارات در سراسر كشور، داستان اعتراض به سوت زدن و كف زدن جوانان در سخنراني مديران جامعه، تعطيل شدن روزنامه جامعه، انفجار در دادگاه انقلاب، ترور اسدا... لاجوردي، ترور نافرجام علي رازيني، ترور سپهبد صياد شيرازي، بمبگذاري در اطراف حرم امام رضا(ع)، برخورد مسلحانه در اهواز، استيضاح عبدا... نوري، حمله به روزنامهها (دوباره و چندباره)، حمله به عبدا... نوري و دكتر مهاجراني در مراسم تشييع، ماجراي مخوف قتلهاي زنجيرهاي در آذر 77، افشاي نقش سعيد امامي در قتلها، توقيف روزنامهي توس، آزادي و زندان مجدد امير انتظام، انتخابات سومين دروره مجلس خبرگان و موج اعتراضات نسبت به برگزاري امتحان تشخيص اجتهاد براي گروهي از داوطلبان، تعطيلي ماهنامهی جامعه سالم و نويد اصفهان، درگيري در دانشگاه علم و صنعت، اعتراض به برنامه تلويزيوني معروف به «چراغ»، تيراندازي در دانشگاه تهران، انتخابات شوراها و رد صلاحيت گسترده، لغو امتياز مجلهي آدينه، ضرب و شتم سيدهادي خامنهاي در قم، حمله به اتوبوس هيأت آمريكايي، دادگاه مجلهي دنياي سخن، بازداشت و محكوميت دكتر محسن كديور، توقيف روزنامهی زن، استيضاح دكتر مهاجراني از سوي مجلس و پيروزي مهاجراني، بر هم زدن مراسم سالگرد مصدق، حمله به تجمع دانشجويان در پارك لاله (براي چندمين بار)، تشنج و درگيري در مراسم گراميداشت دوم خرداد 78، احضار و بازداشت مديران و مسئول مطبوعات، داستان طرح اصلاح مطبوعات در مجلس، گروگانگيري و حمله به جهانگردان خارجي، دستگيري 13 متهم به جاسوسي، توقيف و تعطيلي روزنامهي سلام، ماجراي تلخ كوي دانشگاه، ادامهي ناآرامي در تهران، راهپيمايي و حضور گستردهي مردم و بازگشت آرامش، شايعهي بیكفايتی دولت خاتمي و طرح آن از سوي مخالفان توسعهي سياسي، موج خشونت و ترويج فرهنگ سركوب، طرح دوبارهی اصلاح قانون مطبوعات، لغو تعطيلي 29 اسفند(روز ملي نفت) از سوي مجلس، و سپس پس گرفتن موضوع، تعطيلي روزنامهي نشاط و احضار سردبير آن، ادامهي مبارزه عليه اصلاحطلبان و حمايتهاي مردمي از سياست توسعهي آزادي، ماجراي نشريهي«موج»، مبارزهي لفظي جامعهي روحانيت مبارز عليه خاتمي، محاكمه عبدا... نوري و به زندان افتادن ايشان، ورود رسمي هاشمي رفسنجاني به عرصهي انتخابات پارلمان، توقيف موقت روزنامهي آريا، حملهي گروههاي فشار به نيروهاي ملّي–مذهبي، حملهي لفظي به مطبوعات از سوي چهرههاي سرشناس جناح رقيب، حملات عليه اصلاحطلبان و پاره كردن پلاكاردهاي تبليغاتي كانديداهاي دوم خرداد، و سرانجام 29 بهمن 78 روز سرنوشتساز و پيروزي مردم و حضور گستردهي مردم و شادماني مردم و صفوف بيپايان كه آمده بودند بگويند هر چه ما بخواهيم همان خواهد شد. نوروز در بهمن، بهار در زمستان، سو شادماني مضاعفي در استقبال از هزارهاي ديگر و قرني تازه و سالي نو، پابهپاي خانوار مشترك بشري، بر سفرهي هفت سين، پس بنا به آيين ملي خود، با هم زمزمه ميكنيم اين پيروزي را، هر روزتان نوروز، نوروزتان پيروز:
يا مقلب القلوب و الابصار
يا مدبر الليل و النهار
يا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الي احسن الحال
شماره 90
اسفند 78و فروردين 79
دیدگاه خود را بنویسید