رهایش رویاهای مگو 

نگاهی به مجموعه‌ی نمايشنامه‌هاي كتاب " رهانیدن" نوشته سیروس ابراهیم زاده

 ناشر: انتشارات قطره                                                                 

شاهرخ تويسركاني

هنر نوشتن نمايش در تاريخ و فرهنگ ايران زمين، به عصر ساسانيان باز مي‌گردد، البتّه به تعريف و روش يوناني آن. آمده است كه نخستين بار خسرو‌پرويز ساساني براي گسترش شادماني ملي، بازيگران و خنياگراني از ديگر ملل شرق را به كوي و برزن و ميان مردم فرستاد تا وجه خوش باشي زندگي را بازنمایی کنند. از آن روزگار تا عصر نوين تئاتر در ايران، مسخره‌گي، تعزيه‌ی سياوش، نقالي و آيين‌هاي «تيارتي» همواره در ايران قبل و بعد از اسلام وجود داشته است، خاصه بعد از رشد تشيع و از دوره‌ی صفويه به اين سو، تعزيه‌ی اسطوره‌هاي ديني، خاصّه در ايام محرم، يكي از آيين‌هاي نمايشي در ايران بوده است. همين ريشه‌ها و تجربه‌ها سرانجام در دوران مدرنيزم در ايران شكلي حرفه‌اي به خود گرفت، چه در اجرا و چه در خلاقيت كلامي و نوشتن نمايشنامه، و در اين مسير چهره‌هاي زبده‌اي ظهور كرد، نمونه بارز آن بهرام بيضايي در عصر ماست. از اين ميان سيروس ابراهيم‌زاده نيز در زمينه قلمي كردن نمايش، تجارب خود را مكتوب كرده است. «رهانيدن» يكي از آثار اين هنرمند است.    

کتاب «رهانیدن» مجموعه‌ای شامل سه نمایشنامه است که به يقين نویسنده، حاصل نگرشِ او در سه دوره از زندگی به هنر تئاتر است. نمایش‌نامه اول اقتباس از ادبیات خارجی نام دارد که مربوط به سال‌های 1332-1340 است. در این سال‌ها اقتباس از ادبیات خارجی در هنر تئاتر ایران که تحت تاثیر عبدالحسین نوشین و بقیه هواخواهان تجدُد که با روی کار آمدن رضا شاه آغاز شده بود هنوز ادامه داشت و درام نویسان ایرانی هنوز ظهور نکرده بودند و نوشته‌های میرزا آقا تبریزی و میرزا فتح‌علی آخوند‌زاده، رفیع حالتی، گرمسیری و حتی خود نوشین و آداپاتاسیون‌ها جدی گرفته نمی‌شدند. دورانی که نمایشنامه‌نویسان تصور می‌کردند نمایشنامه درست و حسابی آن است که در خارج از وطن اتفاق بیفتد و نام شخصیت‌ها ژاک و سیمون و ژانت باشد. در آن زمان هنوز ساعدی و رادی و بیضایی ظهور نکرده بودند تا زمانی که اولین دوره‌های جدید نمایشنامه‌نویسی با «آلونک چوبی» کورس سلحشور و «بلبل سرگشته» علی نصیریان آغاز شد. 

البته فرار از سانسور هم دلیل مهمی برای رو آوردن به نمایشنامه‌های وارداتی بود. در یک اثر خارجی راحت‌تر می‌شد از کمی‌ها و کاستی‌ها و زشتی وپلشتی‌ها حرف زد چرا که در زیر عنوان اثر خارجی می‌شد از همه چیز حرف زد و تاکید کرد که چنین اتفاقاتی ممکن نیست در این سرزمین رخ بدهد. مثال ساده‌تر آن که ذبیح‌ا... منصوری در رمان و پاورقی از این تکنیک بهره می‌گرفت و محمد رحمانیان هم با همین روش نمایشنامه نوشته و می‌نویسد.

اما نمایشنامه‌ی «اقتباس از ادبیات خارجی» برخلاف اسمش از اثر نویسنده‌ی خاصی اقتباس نشده و یک دریافت و برداشت کلی از تأثیر ادبیات نمایشی نویسنده است و جالب‌تر این که نویسنده با این‌که در این نمایشنامه مثلاًُ به نوعی محیط خارج از وطن را برگزیده ولی خودسانسوری آن‌قدر تا اعماق روح او نفوذ کرده که به خود اجازه نمی‌دهد حتی در خارج هم نوشیدنی‌های ممنوعه را به خورد شخصیت‌های نمایش بدهد و همین سانسور بزرگ‌ترین دلیل برای هراس از تبعات تنبهي از سوي عوامل سانسور است. چون یک هنرمند به جای این‌که ابراز کردن را یاد بگیرد بیشتر می‌آموزد تا برای ادامه حیات و از دور خارج نشدن و مجوز گرفتن و هزار و یک دلیل دیگر چه چیز‌هایی را نگوید و مگر آفرینش غیر از این است که حتی از هیچ همه چیز خلق کنی؟ اما در جايی كه سانسور و اما و اگر‌ها دست و پای هنرمند را می‌بندد بر عکس باید یاد بگیری تا از وسعت نظر و تخیل پربار خویش تنها به اندکی بسنده کنی.

شخصیت‌های نمایشنامه‌ی "اقتباس از ادبیات خارجی" جان‌دار و سرشار از واقعیت‌های زندگی فلاکت بار طبقه‌ی نگون بخت هستند، روابط آدم‌ها با یکدیگر حساب شده و دقیق است و این نمایش در نهایت، رابطه‌ای دروني و مؤثر با تماشاگر برقرار می‌کند. نماد‌های غربت در اینجا اشاره‌ای است به آدم‌هایی که در وطن خویش غریبند و قانع بودن در فرهنگ فقر یعنی رضایت و شکرگزاری به آن چه نداریم. این نمایش تصویری از دنیای بی‌ترحم و نامردمی‌ها و خیانت‌هاست، سودازدگی از مشخصه‌های این نمایش نامه است چون تمام شخصیت‌ها سودازده‌اند. واسيلي، اولگا، سيمون، يانوس، و... ديگر آدم‌هاي اين نمايش، در واقع مي‌توانند در هر كجاي جهان كه تنگنا و فلاكت و نابهنجاري‌هاي عديده وجود دارند، حضوري عيني داشته باشند. در حقيقت نوع نام‌ها و فرهنگ مكان‌ها مهم نيست. الفباء و رفتار‌ها متغيرند، وگرنه پلشتي‌ها همان پلشتي‌ها، و مبارزين راه راستي همان مبارزين‌اند.  

نمایش «رهانیدن» به دوره‌ی تاریخی دهه 60-50 برمی‌گردد. داستان عبرت‌انگیزی درباره‌ی روابط میان مبارزان واقعی و عقده‌مندان میان‌مایه که حال و هوای تراژدی دارد. قهرمان به سرنوشت محتوم گرفتار می‌آید و با خرسندی مرگ خویش را می‌پذیرد چون می‌داند در نهایت از آن گریزی نیست. قصّه اعتماد‌های تقلبی، دوستی‌های بی‌ترحم و نقاب‌های فرو افتاده است که زندگی خصوصی  مبارزان راه آزادی را به تصویر می‌كشد. براي دريافت نشاني‌هايي كه ابراهيم‌زاده مي دهد، هيچ نيازي به راه دور ندارد، رندي در پرتاب ذهن در اين كار، بسيار حرفه‌اي به انجام رسيده است. 

نمايشنامه ديگر اين مجموعه «محمودآباد» است كه به اتفاقات 30-20 سال اخیر باز می‌گردد. نمایشی که در حکم بازنگری به تاریخ و خود زندگی است که به هر حال باید ادامه داشته باشد. در این نمایش تأکید برتحرک و شادابی است که لازمه زندگی است و یوگا یا به عبارتی مراقبه به عنوان تسامح، تساهل و مقاومت مطرح می‌شود. این نمایش روایت زندگی به انتها رسیده‌ی یک بازیگر مرد است که یک عربِ خارجی قصد دارد ویلایش را از چنگش درآورد تا از آن‌جا برای قاچاق اسلحه استفاده کند. ویلایی که مرد بازیگر و همسرش آرزو دارند روزی به یک بنیاد فرهنگی تبدیل شود. در نهایت مرد عرب را از ویلا بیرون می‌کنند و مرد بازیگر می‌میرد و بر خلاف نشانه‌های قتل در آخر نمایش کسی واقعاً به قتل نمی‌رسد.... خطاکاران فرار می‌کنند و مرگ طبیعی بعد از صد سال به آرامی فرا می‌رسد.

نمایش«محمود آباد» در حكم رجعت به خویشتن خویش است که اگر در پی درمان گره‌های کور فرهنگی و اجتماعی‌مان می‌گردیم ناچاریم به ریشه‌هایمان باز گردیم و اگر می‌خواهیم تئاتر و سینما و ادبیات‌مان را احیا کنیم و اگر می‌خواهیم از نو شروع کنیم و اگر می‌خواهیم از آن چه دست و پایمان را بسته فاصله بگیریم ناچاریم و باید از خودمان آغاز كنيم. 

گفتني است كه نمايشنامه «رهانيدن» كه بيشتر براي تلويزيون كاربرد اجرايي دارد، در واقع ميان پرده‌اي گذرا از بي‌خويشتني انسان معاصر ماست كه ميان هول و ولا دست و پا مي‌زند، در حقيقت گرفتار كابوسي به نام زندگي است كه نخست خود و سپس شرايط اجتماعي، كاربست آن را رقم زده است. بد نيست اشاره كنم كه «هوله» به دليل اشتباه چاپي با «هـ» نوشته شده است كه به معناي هراس دروني است، و منظور «حوله» بوده است كه حول بدن مي‌پيچند. رهانيدن حكايت رسيدن دو آشنا در جامعه‌ی غريب‌كشي است كه سرانجام بعد از پنج سال ديداري متفاوت دارند. باز هم زندگي، مبارزه، احساسات و سرنوشتي كه يك سويش ساده‌لوحي عاشقانه و يك جانب آن خيانت است. همان حكايت كهن‌سال خير و شر، سعي و خطا، آزمون و شكست. دو آليزم نور و تاريكي. 

سيروس ابراهيم‌زاده در مقام بازيگر سينما و تئاتر، در اين حوزه يعني نويسنده نمايشنامه نشان داده است كه از توانايي‌ها و تجارب بسياري برخوردار است. بیشتر سوژه‌ها و مضامين اين نويسنده تئاتر، مفاهيمي اجتماعي دارند كه مخاطب را از طريق ديالوگ پرسوناژ‌هاي خود به سوي دروني‌ترين منويات برآمده از اين مضامين هدايت مي‌كند. «رهانيدن» يكي از آثار مكتوب و نمايشي معاصر است كه نشر قطره در ادامه همّت خود در راه معرفي اين شيوه، منتشر كرده است، آن هم روزگاري كه بعد از شعر نو، هيچ ناشري نسبت به اين گونه نوشتار يعني چاپ نمايشنامه، پيش قدم نمي‌شود.       


شاهرخ تویسرکانی