شب یلدا

استعاره وارده ایدئولوژیک است


بیماریِ تاریخیِ فراموشی، یکی از فرساینده‌ترین عوامل آیین‌های بشری و مسلک‌های قوی است. فراموشی در تاریخ و تاریخ‌ فراموشی، گاهی به دگرگونی‌های تدریجی در کل هویّت ملّت‌ها منجر می‌شود. تغییر آیین‌ها، تغییر زبان‌ها، تغییر راه و رسم و سلوک، سرانجام به ملّت سازی منجر می‌شود. تغییر تمدن‌ها... و جا‌به‌جایی‌های عقیدتی، بومی، اقلیمی، قومی، فرهنگی، به تغییر سیاسی و ملّی منجر می‌شود. تا آن‌جا که یک ملّت گاهی نادانسته و ناخواسته، به طور مطلق باور می‌کند که مثلاً فلان رفتار، کُنشِ تاریخی اجداد او بوده که امروز به گونه ارث گفتمانی به او رسیده است و گاهی این استعاره‌های وارده حتی به پدیده‌های خرافی و گاهی به عنصر ایدئولوژیک بدل می‌شود، به گونه‌ای که اگر بیگانه‌ای به آن استعاره تعرض کند، جنگ‌های خانمانسوز رخ می‌دهد. 

از میان استعاره‌های آیینی عهد کهن، یکی همین پدیده‌ی شب یلدای ما ایرانیان است که به مرور، به علّتِ مرگِ حافظه‌ی جمعی و فرودِ فراموشی بر نسل‌ها، همه باور کرده‌اند که این آیین باستانی، امری ایرانی و حتی متعلق به دوره هخامنشیان و کلاً ایران باستان است. عجیب اینکه دلایلی را هم می‌آورند (حتی خردمندانِ ما) که بله، ما در طولانی‌ترین شب سال بیدار می‌مانیم تا به صورت استعاره مهیّای شکستن تاریکی و استقبال از صبح آزادی شویم.

 عجب! ذهن شعرپرور و خیال‌پرداز ما ایرانیان محشر است و انگار که طولانی‌ترین شب، تنها در ایران (جغرافیا) و تنها برای ملّت ایران رخ می‌دهد و امری علمی مربوط به مدارات و وضعیت روز و شب، در سراسر عالم نیست! 

چه ربطی به ما دارد که آن را انحصاری پنداشته‌ایم! البته حضوری زیبا و شاعرانه دارد که در طولانی‌ترین شب سال، کنار هم باشیم و آخرین یادگاری‌های تابستان و پاییز یعنی هندوانه و انار را میل کنیم امّا اصل این اسم و رسم از آغاز همین بوده و ایرانی بوده است!؟ ابداً... ! 

چگونه است که ایرانیان متعصب و قوم پرست و ضدفرهنگِ بعضی اقوام همسایه، گاهی علیه بروز و حضور رفتاری و گفتاری و فکری این و آن قوم سخن می‌گویند، امّا به شب یلدا که می‌رسند؛ تو گویی به جشن مبارک نوروز رسیده‌اند، بی‌هیچ تأمل و تفکری... تسلیم  این استعاره وارده عقیدتی شده‌اند. 

شب یلدا از کجا آمده است؟! اساساً واژه یلدا... کلمه ای فارسی است مثل نوروز و جشن سده و... !؟ اگر مردم که نه، خردمندان می دانستند که شب یلدا هیچ ربطی به فرهنگ و تاریخ و آیین‌های ملی ما ندارد، نبایستی برخورد می کردند با این هدیه‌ی اغیاری؟!! 

«سُریانی» هم نام سرزمین است و هم نام زبان، سُریانی همان سوریه است، و نیز نام قومی عربی بوده و هست، مثل دیگر اقوام عرب، و پیش از اسلام، سوریاین های عرب و مسیحی (بازماندگان آنها در سوریه و لبنان هستند) شب تولد حضرت عیسا (یلدا، تولد، میلاد) را بیدار می ماندند، زیرا بر این باور بودند که در چنین شبی ملائک از آسمان به زیر می آیند و نعمت برف و باران و نزولات حیات بخش را با خود به ارمغان می آورند تا طی سه ماه... جهان، درختان و مزارع و باغ‌ها... از اشارات آسمان مرفه شوند. 

یکی از دلایلی که یلدا... نامی زنانه است، ریشه در احترام به حضرت مریم(ع) دارد. یلدا، درازترین شب سال، شب اول برج جدی، واژه‌ای عربی (سوریایی – سوریانی – سُریانی) است، و اساساً به عقاید دینی مردم سرزمین «اورفا» مرکز عیسیویان عرب و اعراب عیسیوی باز می‌گردد که در عهد کهن پایتخت اقوام سامی بوده است. در واقع شب یلدا در آغاز شکلی از آیین مردم شام و عراق عرب بوده است که دیدید که امسال هم پاپ به فلسطین آمد و در بیت اللّحم به زیارت عیسا رفت (زادگاه عیسی«ع»)، و در ایام گذشته همه این مناطق را شام و عراق (تا عصر امپراتوری عثمانی) می‌خواندند، از فلسطین تا قبرس و ترکیه و سوریه و عراق و... 

و این یلدای معروف ما هیچ ربطی به ما ندارد. استعاره‌ای وارداتی و خاصاً عقیدتی است. چرا در ایران این نکته، به عنوان عیدی شبانه و ملی جا افتاده است؟! در ایران باستان از چنین مسلکی خبری نبود، به مرور طی قرون، مردم سرزمین کم آب ایران، دیدند نمی‌توانند زیر فشار اغیار، مثلاً جشن مغان و میترا و آب و کشاورزی و بارش باران و برف را پایدار نگه دارند، با زیرکیِ فرصت طلبانه‌ای، شکلی از مسلک عربی را جانشین خواست خود کردند. جشن دی‌گان، همان آغاز یلدای عربی است، همان شب تولد پیامبر مسیحیان است؟! نیست! نوعی جبر بوده که به شوخی آمده و حافظه ملی ما را غصب کرده است. بهتر آن است به فرزندان خود بیاموزیم این هندوانه و شام و تخمه شکستن و انار و... پُر‌حرفی‌های شب یلدا، بهانه‌ای متعلق به عصر کودکی‌های بشر عربی است که حالا... عجب، گاهی بعضی اهل تعصب از آن به عنوان عید آریایی شبانه یاد می‌کنند! احتمالاً صد سال دیگر، جشن والنتین هم در مقام یکی از اعیاد آریایی معرفی و باور می‌شود. البته شادی باشد، مهم نیست از کجا و چطور، سواد و تحقیق هم مفید است. شادی از آن خانوار بشری است، حالا چه سوریه‌ای و چه ایرانی! چه سُریانی و چه پارسی. بشر به همین بدعت‌های شوق‌آور زنده است. 

نکته آخر تقسیم زمان و ماه در سورستان کهن، نه قمری اسلامی بوده و نه شمسی ایرانی، بلکه هر ماه، چهل روز بوده است. اینکه امروز برای چله بزرگ و چله کوچک خیالبافی و قصه سرایی می‌کنیم، همان شوخی کودکانه‌ای است که گاهی خیلی هم دلپذیر است. زنهار به فرزندان خود بیاموزیم راه درست و دانایی کدام است و بی‌راه و جهالت کدام!؟