پسري كه خواست و توانست خودش باشد نه اسمش

شاهرخ تويسركاني

هر دل كه پريشان شود از ناله بلبــل

در دامنش آويز كه با وي خبري هست

می‌ترسید هیچ‌وقت نتواند خودش را از زیر سایه آن نام بزرگ بیرون بکشد، می‌ترسید همیشه همانجا بماند، در شهرتی که برایش هیچ تلاشی نکرد. در دل آن شهرت به دنیا آمده، در دل آن شهرت بزرگ شده و حالا در دل همان شهرت خواسته خودش باشد، خودش! و این کار کمی نیست. همایی نیست که روی سر هر کسی بنشیند. فرق می‌کند با همه‌ی کسانی که برای نشان دادن خودشان باید تمام دنیا را به هم بریزند. او نیامده رسیده است. با آن نام جادویی که همراه خود به این سو و آن سو می برد، «شجریان» نامی که در تاریخ هنر ایران ماندگار شده است. نامی که برای چندین نسل پر از خاطره است و حالا همایون مثل خیلی‌های دیگرکه خواسته‌اند از زیر منت نام پدر بیرون بیاید، خواست که خودش باشد، خودش را نشان بدهد. کاری که در ابتدای راه هیچ امیدی در آدم برنمی‌انگیزد. آدم را ياد الكساندر دوماي پسر مي‌اندازد، یاد بوردی کرایف، یاد انریکه ایگلسیاس و این که استعداد بی‌حد و آن نبوغ و توانایی به ثبت رسیده، چنان گستره‌ای داشته که دیگر نمی‌توان از آن گذشت. نمی‌توان از آن رد شد و به جایی رسید و این حکایتی است كه براي همايون شجريان تكرار مي‌شود. در ادامه راهي كه فكر كردن به موفقيّتي ماندگار آدم را مي‌ترساند که اگر همایون شجریان دست به این کار نمی‌زد، به طور جدی دست به کار نمی‌زد، شاید هیچ حساسیتی بر نمی‌انگیخت.

ساده‌تر بود اگر قید آواز را می‌زد و پی سازی را می‌گرفت ولی باید ندای درونی‌اش را فراموش می‌کرد که از سن چهارسالگی مجبورش کرده بود آواز‌ها و تصنیف‌ها را به زمزمه بخواند. از همان زمان روي در و ديوار خانه ضرب مي‌گرفت. هميشه از طرف مدرسه به پدر اعتراض مي‌كردند كه پسر شما سر درس روي ميز‌ها ضرب مي‌گيرد و حواس بچه‌هاي ديگر را پرت مي‌كند. همین بهانه‌ای شد تا پدر متوجه علاقه‌ی پسرش به موسیقی بشود و برایش تنبکی تهیه کند و بعد هم  از استاد ناصر فرهنگ‌فر تقاضا کند که مسئولیت آموزش تنبک پسرش را به عهده بگیرد. قصد پدر این بود که استیل کار را درست فرا بگیرد آن هم نزد استادی که قبولش داشت و به این ترتیب زمینه‌ی آشنایی پسر با موسیقی اصیل ایرانی شروع شد و همین تصمیم موجب افزايش علاقه‌اش به موسیقی سنتي شد. در ادامه‌ی کار، تنبک را نزد استاد محبی دنبال کرد. در شش، هفت سالگی تمرین آواز را نزد پدر شروع کرد. پدر برایش کلاس‌های آوازی گذاشت، کم‌کم کلاس‌های آوازی  به شکل خانوادگی شد و روند کار به شکل جدی‌تری دنبال شد. در آن زمان جمله‌بندی و تکنیک‌های کار را می‌آموخت. تاکید پدر همواره به بهتر کارکردن به خصوص روی تکنیک‌های آواز بود. بعدها در دوران بلوغ که مصادف با تغییرات جسمی و فکری نیز بود یعنی همان دورانی که پایه‌ی صدا و حنجره ریخته می‌شود و تار‌های صوتی تغییر شکل می‌دهد به تمرین مدام صداسازی پرداخت. پس از پایان دوران راهنمایی وارد هنرستان موسیقی شد و در آنجا ساز کمانچه را در کنار پیانو که برای همه اجباری بود به عنوان ساز تخصصی انتخاب کرد. علتش هم این بود که در آن زمان رشته‌ی تنبک و آواز در هنرستان تدریس نمی‌شد تا بتواند آواز را انتخاب کند. در تمام طول هنرستان نزد اردشیر کامکار هم می‌رفت. اما علاقه‌اش به آواز باعث شد تا از سال 1379 تا به امروز بیشتر آواز را ادامه بدهد و دیگر کمانچه نزند. پرویز مشکاتیان اسطوره‌ی موسیقی سنتی که از نزدیک به آموزش موسیقی همایون نظارت داشت و در سال‌هاي كودكي همايون اصرارمي‌ورزيد که این پسر باید به جای خوانندگی به یادگیری ساز بپردازد، چند سال بعد یکی از مشوقین اصلی همایون در زمینه‌ی آواز شد كه هميشه در غياب و حضور همايون مي‌گفت ترديد ندارم روزي همايون جانشين برحق محمد‌رضا خواهد شد. 

اين باوري بود كه ديگر ياران هنرمند و موسيقيدان استاد شجريان هم بر آن تأكيد داشتند همان طور كه ترانه سراي بزرگ ايران زنده ياد بيژن ترقي هم در اين غزل اذعان كرده است: 

شب است و ساغر چشمم ز گريه گلگون است 

چه جاي باده كه در جام زندگي خون است 

ز سوي قمريكان شكسته بال چمن 

هر آن چه نغمه به گوشم رسيده محزون است 

سرود سرمدي اي دوست لحظه‌اي سر كن 

كه غم نموده كمين در پي شبيخون است 

تو كوله بار هنر بسته مي‌روي شب و روز 

اگر چه فاصله‌ها كوه و دشت و هامون است 

شجر كه پاك بود ميوه‌اش شكرريز است 

گهر كه پاك بود طالعش «همايون» است 

به شعر حافظ و آواي دلكشت، «بيژن» 

اگر كه جان دهد از شوق، باز مغبون است! 

اولین کنسرت را با پدرش در آلمان و در سال 1370 به همراه گروه آوا اجرا كرد او در اين گروه در كنسرت‌هاي اروپا و آمريكا و ايران با تنبك گروه را همراهي مي‌كرد و از سال 1378 به بعد در صحنه كنسرت‌ها به همخواني با پدرش پرداخت که این همکاری سراسر تجربه و درس تا این زمان ادامه داشته است. همیشه قصد داشت تمام مهارت‌های لازم کامل شود و آن گاه از پدر اجازه‌ی خواندن بگیرد، اما حضورش روی صحنه برای خواندن آواز امری کاملاً تصادفی و برایش به یاد ماندنی است.

چند سال قبل بزرگداشتی برای گوته در آلمان برگزار شد. استاد شجریان از یک سال قبل قول شرکت در آن شب و اجرای کنسرتی با اشعار حافظ را داده بودند. با جدیت سرگرم کار و تمرین شدند که ناگهان چهار روز قبل از مسافرت پدر شدیداً بیمار شد. به طوری که حتی صحبت کردن برایش غیرممکن شده بود. ناچار برخلاف میل باطنی به فکر لغو کنسرت افتادند. ناراحتی پدر در آن زمان آن‌قدر شدید بود که همایون برای تسلای خاطر پدر، پیشنهاد اجرای قسمت‌هایی از کار را داد. آن هم به این امید و پشتوانه که اغلب ملودی‌ها را در تمرین‌ها بر اثر شنیدن مدام از بر شده بود و خوشبین بود که تا روز حرکت و کنسرت حال پدر خوب و یا لااقل بهتر شود. پدر از این پیشنهاد با کمی شک و ترید استقبال کرد و آن را پذیرفت. هر چند پسر به سرعت از گفته‌ی خود پشیمان شد و حاضر بود حرفش را پس بگیرد. به هر تقدیر این امر صورت گرفت و کنسرت را اجرا کرد. که با استقبال بی‌نظیری رو‌به‌رو گرديد. همین اتفاق باعث شد تا از آن به بعد، به طور جدی‌تری کار آواز را دنبال کند و در کنسرت‌ها همراه پدر بخواند. پدری که تنها معلم او به طور مستقیم بود. با این حال روح جستجوگر پسر بر روی آثار قدما و یا هر کسی که به نظرش سر سوزنی حرفی برای گفتن داشت، دقیق شد. 

همایون معتقد به موسیقی سنتی ایرانی است. مطمئن است به شرط شناساندن درست این موسیقی به جهان، می‌شود آن را اشاعه داد. از همايون تاكنون حدود دوازده آلبوم از كار‌هاي مستقلش منتشر شده كه دو آلبوم آن حاصل همكاري با محمدجواد ضرابيان است. اولين "نسيم وصل" و آخرين‌شان "ستاره‌ها" است و چند آلبوم ديگرش حاصل همكاري‌هاي او با علي قمصري و گروه دستان به سرپرستي حميد متبسم است. 

همايون وضعیت کنونی را وضعیت مکاره‌ای می‌بیند. مي‌گويد اگر از دسترنج و تلاش تعداد انگشت شماری موسیقیدان دلسوخته و آگاه بگذریم، ده‌ها تیتر و عنوان بر سر در ساختمان‌های دولتی و خصوصی به چشم می‌خورد، اما دریغ از حاصلی، دست آوردی، طرحی و تحولی. دلش می‌سوزد وقتی همه فریاد می‌زنند: از حقایق نباید استفاده‌ی ابزاری شود اما از موسیقی، این حقیقت ازلی، فقط استفاده‌ی ابزاری می‌کنند. دلش می‌خواهد بهره‌ای را برای خود موسیقی در نظر بگیرند. نه حرمتی و نه حریمی و نه نگاه دلسوزانه‌ای. اعتقاد دارد در این وضعیت، بحث نو‌آوری که بر عهده و توان هنرمند آگاه است بحث بسیار حساس و در حقیقت چالش اصلی موسیقی در این روزگار شده است که باید در چارچوب سنت و مدرنیته به آن نگاه کرد. هرچند در هر دو راه، هدف و منظور عشق است و نهایتاً به یک جا ختم می‌شود و معلوم است اگر هر سنتی دچار ایستایی، رکود، توقف و کرختی شود از قافله‌ی ایّام باز می‌ماند و به کهنگی می‌گراید. به نظرش سنت‌ها باید به تعبیر مولوی " نو به نو تازه شوند" و در ضمن حفظ ریشه‌ها، شاخ و برگ تازه بزنند. چه فرهنگ‌هایی که در روزگار خود زنده و زندگی بخش بوده‌اند اما به دلیل تعصب پیروان در پویه‌ی تاریخ، تبدیل به مؤلفه‌ای ضد زندگی شده است. چه نظام‌های سیاسی که روزگاری کارآمدی و تاثیرگذاری جهانی داشته‌اند اما پس از طی روزگار و نو نشدن ساز و کارهای آنها تبدیل به مجموعه‌ای ضدعقل، اندیشه و ضد بشر شده‌اند. همايون معتقد است در موسیقی هم چنین است. باید ریشه و بنیادهای اساسی و آغازین را حفظ کرد، اما در بستر آن ریشه‌های كهنه و عميق، برگ و باری تازه و نو به ارمغان آورد و لازمه‌ی این نوآوری را دانایی، تجربه، شناخت عمیق، ذوق و صداقت و دلسوزی در حد اعلای آن می‌داند. با این که خودش به شدت به نوآوری ایمان دارد اما می‌گوید به بهانه‌ی نوآوری هم نمی‌شود همه‌ی هنجارها را شکست و آن چه را که میراث موسیقی چند صد ساله‌ی ماست به باد داد و اسمش را نوآوری گذاشت. نوآوری اهلیّت، صلاحیّت و صداقت می‌خواهد و کاری به این بزرگی تنها از بزرگان بر‌می‌آید.

انسان بودن برای همايون مهم‌تر از هنرمند بودن است. هنرمندی بزرگ ولی انسانی کوچک را مردود می‌داند. ايمان دارد كه آدم بايد آن چيزي باشد كه هست و فكر مي‌كند اگر نقصي كه در كار وجود دارد نتيجه سعي و تلاش خود فرد باشد، بهتر از كار بي‌عيب و نقصي است كه نشان دهنده‌ي توانايي واقعي او نيست. ارزش‌ها برايش مهم‌ترند چون مي‌داند يك هنرمند با ارزش‌هايش شناخته مي‌شود و اگر هنرمندي ارزش‌هايش را از دست بدهد تا به شهرت برسد، اسم آن پيشرفت نيست كه مرگ هنرمند است. 

معتقد به مرز نيست و هيچوقت نخواسته دست از جستجو بردارد. همان‌طور كه هيچ تعصبي در گوش كردن به موسيقي ندارد. اکثر موسیقی‌های جهان را گوش می‌کند. از موسیقی کلاسیک بسیار لذت می‌برد. به زعم او، هرنوع موسیقی به تنهایی و بدون مقایسه می‌تواند برای مخاطب خودش جذاب و ارزشمند و مناسب باشد. به گمان او کلام و تلفیق آن با موسیقی و لحن اجرا بسیار مهم است. کهنه یا نو بودن موسیقی و یا کلام و یا پیچیده بودن آنها ملاک نیست بلکه مهم محتوا و پیام آنها است که اهمیت دارد. کلام و تلفیق درست آن با موسیقی مناسب آن کلام و نهایتاً تنظیم و لحن اجرای آن می‌تواند بسیار مشخص کننده باشد و مخاطبان را از هم تفکیک کند. دقت و سلیقه‌ی او برای گوش کردن و دوست داشتن انواع موسیقي از قديمي‌ترها به خصوص صداي قمر و طاهرزاده تا کلاسیک ایرانی و پاپ و یا دیگر سبک‌های موجود بر سر همین خصوصیات است. با اين حال مي‌داند براي شكستن مرزها، بايد زمانه و سنت‌ها را شناخت. چرا كه نوآوري به اين سادگي‌ها اتفاق نمي‌افتد و بايد با شناختي عميق همراه باشد.

او به هر حال تمام این سال‌ها را به موسیقی مشغول بوده، در کنار پدر نواخته و خوانده، کسی که همیشه دل مشغولی‌های سن خودش را هم داشته، عاشق مطالعه است. هم فوتبال بازی می‌کند و هم فوتبال می‌بیند.

یک "برزیلی" تمام عیار است که کمانچه زده، تنبک نواخته، آواز خوانده! کارهایی که حتی اگر اسم شجریان را رویشان بگذاری هیچ تعجبی برنمی‌انگیزد. شايد مشکل از وقتی شروع شد که تصمیم گرفت مستقل از آنچه پدر تا به امروز کرده، کار خودش را بکند. راه خودش را برود. پس از همه این سال‌ها، بر وسوسه‌هایش غلبه کرد یا وسوسه‌هایش بر او غلبه کرد واقعاً کسی چه می‌داند!؟ در شرایطی کار کرد که همه منتظر بودند ببینند پسر شجریان بزرگ چه کرده و کدام مرزها را درنوردیده است و همه این مقدمه‌ها کار را بر او سخت و راه را بر او دشوار کرده، نکته‌هایی که ديگران خیال می‌کنند راه را بر او هموار کرده است. با اين حال همیشه همه منتظرند که ببینند کاری که او کرده است به کجا می‌انجامد. هر چه باشد او آقای شجریان است. همایون شجریان، کسی که هنوز فرزند استاد است و قرار است روزی یک استاد دیگر باشد. یک شجریان بزرگ دیگر.


شاهرخ تويسركاني