وبلاگ

به ياد مسعود مهرابي پايان تصوير يك ديدار!

به ياد مسعود مهرابي پايان تصوير يك ديدار!

انگار در اين ايام ساعت‌ها و حتي روز‌ها يك حجم خالي هستند، چگالي ندارند و تند تند مي‌شود از ميان‌شان عبور كرد و گذشت و تو كم مانده از آن جا بماني.درست است كه در اين سن و سال سرعت عمل گذشته را نداريم، حافظه‌مان كمتر شده و قامت‌مان از درد‌هاي زمانه و روزگار و به طبع از ناتواني‌هاي جسمي خم شده است، ولي در عوض تجربيات‌مان بيشتر شده و همين طور خودآگاهي‌مان، ولي بايد بپذيريم كه همه ما در انتهاي سرسره زندگي هستيم. در پايين اين سرسره كه نشسته‌ايم گذشته را بيشتر به خاطر داريم تا اين اواخر را. به قول معروف حافظه دورمان خوب است و حافظه نزديك‌مان مريض و كم‌جان.  چرا كه چند ماهي هست همه ما گرفتار كروناايم و چند سالي است اسير فساد و گراني و بيكاري و دردسر‌هاي ديگر...

هنر زندگی کردن «نجف»

با اینکه ذهنم آکنده از خاطرات زنده­‌ای از اوست اما وقتی خاطرم نیست که چند سال از آخرین دیدارمان بعد از هجمه بیماری­هایی که او را هر روز از زندگی، خاطراتش و حافظه بی نظیرش دورتر کرد، می گذرد، دلم می­گیرد که دیگر استاد نجف نیست، که محفل دوستانش را با آن قهقهه‌های بلند و خاص خود و طنزها و خاطرات شیرینی که تعریف می‌کرد همه را سر شوق بیاورد و حالا خبر رفتنش حالم را ناخوش کرده چون حالا دیگر مطمئنم قرار نیست دوباره او را ببینم. دیدارهایی که خوش­ترین لحظات همنشینی با یاران و دوستان ایام قدیم بود اما هیچ وقت رنگ کهنگی به خود نگرفت به لطف حضور آدمی مثل نجف دریابندری که به طرز عجیبی آدمی همه چیز تمام بود، هر کاری می­کرد جوری آن را درست و به شکل خوبش انجام می­داد که به نسخه بهتری از آن فکر نمی­کردی، مثلاً به نسخه بهتری از نثر، ترجمه و نقدهایش فکر نمی­کردی، چون او کارش را آنقدر خوب بلد بود

ای ساکن جان ما آخر تو کجا رفتی...

نوشتن؛ این شوق دیرینه و بی پایان در من امروز سکوت می خواهد و سکون. واج به واج، حرف به حرف و جمله به جمله می خواهند تا همیشه برای نگفتن از این اندوه خاموش بمانند که زندگی دیگر برایم شور ندارد، شعر از کلام رفته و شعوری در جان واژه ها برای بیان این حسرت­ نمانده وقتی نمی توانم از "او" بگویم، نمی توانم او را مفرد شخصی غایب خطاب کنم، وقتی تمام عمر برای دوستدارانت مخاطبی بی همتا بوده ای و همیشه مردم این سرزمین تنها مخاطبان تو بودند، حتی تمام این چند سالی که تو را ندیدیم، حضور داشتی، حالا هم ردّ حضورت را بر زندگی­مان می بینیم. می بینیم که بودنت بر ایران و ایرانی، بر شعر و موسیقی، بر زندگی ما می ماند یعنی می مانی!
عضویت خبرنامه
عضو خبرنامه ماهانه وب‌سایت شوید و تازه‌ترین نوشته‌ها را در پست الکترونیک خود دریافت کنید.
آدرس پست الکترونیک خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...
بایگانی نوشته‌ها

دنیای سخن

آینه‌ای از فرهنگ معاصر ایران با بیش از پنجاه شماره مجله