پلها را نشكنيد، بينايان رو به نور ميآيند!
در همآوردي ميان «قدرت» و «هنر» به ظاهر اين قدرت است كه تمام جريدهی جهان را به نام خويش مَمْهور ميكند امّا در نهايت، جهان به رأي و انديشه آزاد، هنر و تغزل تعريف خواهد شد. درست در اوج تركتازي عرب و زورگویی خلفا در بخش عظيمي از آسيا، رودكي نابينا، چنان از روح رنگ و عطرِ علاقه و طعم كلام سخن ميگويد كه چشمداران با هزار چراغ، قدرت ديدن پيش پاي خويش را ندارند و درست در اوج عربزدگي تركان، فردوسي بزرگ، توانِ زبانِ مادري اين ملت را در مقابل چكاچاك شمشيرهاي مهاجمين (به گونهی نخستين بيرق ملّي) برميافرازد. روييدن در رگبارها، برآمدن در توفانها، به يقين رسيدن در بيباوريها و ظهور در بحران، اتفاقي امروزي نيست، ما شاهد اين «شاهد» بودهايم كه در اين سفر بيپايان، صفحات تاريخي همواره به سود قلدران تهيمغز نوشته ميشد.