به بهانه آغاز بهار 98
ماه اسفند که از راه می رسد شروع میکنیم به شمارش، مدام به خودمان و اطرافیان به هر بهانه ای یادآوری می کنیم چند روز مانده به عید، به آخرسالی که با نوروز میشود سالِ نو و سالِ دیگر. شمردن معکوس روزها سرگرمیمان میشود و هر روز هم که از روزهای اسفند میگذرد چرخ زمان شتاب میگیرد که سریعتر بیفتد در سرآشیبی پایان و برسد به آخرین روزش. ولی ما باز طوری با جدیت شمارش این روزها را داریم و تمام آن 336 روز دیگر را به حساب نمیآوریم که انگار آن 11 ماه دیگر سال جزو عمرمان نبوده. انگار تمام آن 44 هفته معطل و معلق این چهار هفته چُست و چابک بودهاند. چون دقیقاً در این 29 روز یادمان میافتد چقدر کارِ نکرده و نصف و نیمه مانده روی دستمان که باید همین امسال و در همین چند روزِ چالاک، کلک شان کنده شود و کلاً هم یادمان نمیآید و اهمیتی هم ندارد که این شیوه هر ساله مان شده است.