دولت آبادی یعنی سلوکی عصیان گر
دولت آبادی یعنی سلوکی عصیانگر
/post-100گم شدن در گم شدن دین من استنیستی در هست آیین من است امشب از شب پروا نمیکنم. شب رهایی. دور شدن خود از خود. بریدن. گسستن. نیست شدن. هست شدن. پیر بُدن. خسته شدن. خسته شدن، خسته و وارسته شدن. (کلیدر) این یک واقعیت بدیهی است که نویسنده، خود را مینویسد، شاعر خود را میسراید، فیلمساز هم خودش را در قاب مینشاند و من وقتی این چند سطر را می خوانم شک ندارم که محمود دولت آّبادی خودش را نوشته، خودش را بی پروا، رها و دور و بریده و گسسته از آدمها نوشته است. او را به وضوح می شود از "کلیدر" تا "زوالکلنل" دید و دنبال کرد که چه جان فرسا این راه را آمده راهی که او را خسته کرده ولی نوشتنی که او را به وارستگی رسانده. وارستگی او اما از جنسی نیست که ما به آن عادت داریم. وجود او، عصیانی از جنس خودش دارد از جنس محیط زادگاهاش.